In The Name of God
من به نامه ی کوتاه پر از راز و نیاز
من به آن اشک به هنگام وداع معشوق
من به دلدادگی فرع سحر در شب یلدای فراغ
من به یک عشق بی نام و نشان می نامم
من به آن خنده پرمعنی محکوم به مرگ
من چو رودی که سوا از دریاست
به تو می اندیشم...
آرزو می کنم روشنکی باشم
در سار بیشه ی شب
و پیامی که بشارت دهد آمدنت را در فصل سبز!

|